ای که آرزوی وصالت سراب زندگی ام شده است
عشقت در خود فرو می ریزاند مرا
من و تو فراموش شدگانیم در بر شب
دل را ز من بکن و بمیران مرا
اشک خونبار مرا جدی نگیر
برو و رها کن این دیوانه را...