در آغوش من اشک می ریختی بی قراری می کردی...
آه دل نمی کندی!! چه می شد کرد؟؟
طاقت رنج تو را نداشتم...
و به تو گفتم بیزارم از وابستگیه کودکانه ات به من به تو گفتم برو...
تو مرا با نفرت ترک کردی اما فریاد مرا در دل نشنیدی که گفتم...
خدای من بازگرد...