دوزخ عشق

شاعرانه های عاشقانه

دوزخ عشق

شاعرانه های عاشقانه

زجه

دستانت بوی اشک می دهد... 

عشق من بلند تر حق حق کن 

تا صدای زجه های مرا نشنوی 

که در فراغ تو با خود بیرحمم...

فداکاری

چقدر مهربانی... 

من از دلتنگی و بی قراری می گویم و تو از سکوت 

من از آشفتگی و پریشانی تو از قنوت 

من از اشک و بیماری و تو از لبخند 

دروغگوی مهربان من از من پنهان نیست...

چشمان سرخ و قامت خمیده ی تو... 

همه چیز گواه مرگ تدریجیه تو وعشق غریب ماست...